هفته 32 ام بارداری

عزیز دلم این آخرین روزیه که سر کار می رم دیشب تا 4 صبح بیدار بودم و داشتم کارای شرکت رو روبراه می کردم تا تحویل بدم. فرشته کوچولوی من شاید خیلی کارارو صرفاً بخاطر تو نکرده باشم اما تو بهترین بهونه برا انجام دادنشون بودی تغییراتی که توی زندگیم لازم داشتم و حضور تو بهونه بزرگی براش شد. برای تغییر خیلی چیزا برا اینکه خودمو بشناسم . امیدوارم تو اون طوری تربیت بشی که من آرزو شو دارم.

مامانی امروز کلا تو اتو بوس نذاشتی بشینم. صبا که از خواب پا می شم کف پامو نمی تونم زمین بزارم انگار که سوزن توش میره کل روز دردش آروم تر میشه اما صبا واقعا دردناکه بخصوص وقتی خسته می خوابموزنم زیاد شده و این اذیتم میکنه

دیروز نشستم کلی وقت گذاشتم و یه سری پروانه خوشگل برات درس کردم بعدا عکسشو تو سیسمونی می زارم عزیز دل مامانی

دوست دارم پسر کوچولوی نانازم.